سفارش تبلیغ
صبا ویژن
</

 

این وبلاگ آماده پاسخ گویی به تمام سئوالات و شبهات اعتقادی ، قرآنی ، فقهی ، فلسفی و حدیثی می باشد
 

 

مهر 1385 - پاسخ به سوالات و شبهات اخلاقی و تربیتی

 

تماس سایت های مشابه قرآنی فلسفی فقهی زنان حدیثی تربیتی اعتقادی

محمدرضا بهروز :: 85/7/12:: 4:10 عصر

استخاره به معنای طلب خیر است؛ یعنی انسان از خداوند بخواهد که او را به نیکی و خیر برساند. کلمة استخاره بعد ها به تفأل بر قرآن و انجام با تسبیح یا به نحو دیگر (استخاره ذات الرقاع) مصطلح شده است. مردم از استخاره عمل تفأل را می فهمند و متأسفانه بسیاری از ایشان نمی دانند که استخاره چیست و در چه مواقعی می بایست استخاره کرد! آیا اگر حکم استخاره خوب یا بد آمد، اینحکم الزام آور است یا خیر؟ یعنی اگر کسی علیه نتیجة استخاره عمل کرد باید منتظر عواقب آن باشد یا آن که عواقبی در پی نخواهد داشت؟

خداوند انسان را عاقل آفرید که با کمک عقل بتواند از گمراهی و ظلمت نجات پیدا کند. عقل در تمام ابعاد زندگی چون چراغ هدایتی است که نورافشانی کرده و جهالت را از بین می برد.

بنابراین می بایست در هنگام تصمیم بر هر کاری ابتدا عقل خود را حاکم کرده و از آن نظر بخواهد، مثلاً برای ازدواج، عقل می گوید: فردی را برای همسری برگزین که دارای اصالت خانوادگی بوده و از اخلاق و ایمان برخوردار باشد.

فهم این موضوع همگانی است. کیست که نداند؟ پس اگر پسری عاشق دختری شد یا بر عکس و این عشق او را کور کرد و عقل فراموش شد، پس از آن که عطش عشق فرو نشست، دیگر جلوه ای از عقلانیت دراین زندگی دیده نمی شود و زندگی دستخوش حوادث و پیامدهای ناگوار خواهد شد. استخاره همیشه بعد از تحقیق و استشاره (مشورت) است. حال اگر بعد از مشورت نیز عقل راه به جایی نبرد و هنوز زاویه هایی وجود دارد که ناشناخته مانده است، در این صورت برای اطمینان خاطر و نجات از سردرگمی، به شخص عالمی مراجعه کرده و از او می خواهند که به قرآن تفأل زند تا با راهنمایی این کتاب آسمانی، از حیرت و اضطراب بیرون آید.

مشورت نیز می تواند تأثیر بسیاری در رفع اضطراب و شک بگذارد. قرآن می فرماید: «و شاور هم  فی الأمر؛ ای پیامبر! در کارها با آنان مشورت کن».(1)

بنابراین استخاره در امر ازدواج همواره باید بعد از تحقیق و تفحص از اخلاق و تدین طرف مقابل و پس از مشورت با کسانی که صاحب نظر در این مسائل هستند، صورت بگیرد. بدیهی است اگر عقل و مشورت، شخص را مورد تأیید قرار داد، نیازی به استخاره نیست، ولی اگر جای تردید بود، می توان استخاره کرد.

پس از تحقیق و مشورت اگر نیاز به استخاره شد، یک نوبت بیشتر نباید استخاره کرد. با توجه به آنچه نوشته اید که «تحقیق کردم، دیدم هیچ مشکلی وجود ندارد» بنابراین نیازی به استخاره نیست و باید بر خدا توکّل کنید و اقدام نمایید. با دادن صدقه و توکّل بر خدا، بر خلاف استخاره عمل کردن به خواست خدا مشکلی به وجود نمی آورد.

پی نوشت ها:

  1 . آل عمران(3)   آیة 159.


محمدرضا بهروز :: 85/7/12:: 4:9 عصر

قبل از پاسخ به پرسش‌ها توجه شما را به دو نکته جلب می‌کنیم:

1ـ خداوند در سوره روم (30) آیه 21 رابطه بین زن و مرد و عشق و دوستی بین آنها و آرامش یافتن آنها کنار هم را یکی از نشانه‌های خود دانسته است. بنابر این اگر چه در ازدواج زنان و مردان، نیازهای جنسی مطرح است، اما نیازهای عاطفی و احساس آرامش در کنار هم را نباید از نظر دور داشت. علاقه و ارتباط میان زن و مرد تنها یک نیاز جنسی نیست.

2ـ در یکی از آیات خداوند می‌فرماید که انسان را در سختی آفریدیم. بر اساس این آیه شریفه، زندگی انسان‌ها در دنیا با سختی‌ها و مشکلات همراه خواهد بود. در مورد فلسفه وجود سختی‌ها و نقش آنها در تکامل انسان‌ها و معنا یافتن لذت‌ها در کنار سختی‌ها و حتى درون آنها، سخن بسیار است. اما نکته مهم آن است که به دنبال آسایش و راحتی مطلق بودن در دنیا و زندگی مادی (که عالم تضاد و تغییر و دگرگونی است) سعی بیهوده است. بنابر این سختی و مشکل تنها برای زنان و آن هم در دوران نه ماهگی یا درد زایمان نیست، بلکه حتى زنانی که ازدواج نکنند، یا مادر نشوند، یا مردانی که بار مشکلات و سختی‌های مجرد زیستن را به دوش می‌کشند با سختی‌ها و مشکلات خود روبرو هستند.

در عین حال که دوران سختی‌ها هم کامیابی‌ها و لذت‌ها نهفته است، مانند مادری که نُه ماه فرزند را درون شکم دارد، که چه بسا برخی از نیازهای عاطفی و تنهایی خود را با همان فرزند پر می‌کند و یا لذت مادر شدن که پس از زایمان برای زن حاصل می‌شود.

به همین جهت زنانی هستند که پس از ازدواج به جهت این که دارای فرزند نمی‌شوند، در غم و اندوه به سر می‌برند و از نظر عاطفی احساس کمبود و خلأ دارند.‌ اینان چقدر تلاش می‌کنند؛ خرج می‌نمایند تا صاحب فرزند شوند.

بنابر این نباید تنها توجه خود را به یک طرف داشته باشیم و صرفاً نگاه منفی و یک جانبه به واقعیت‌هایی که در زندگی با آنها روبرو هستیم، داشته باشیم.

با توجه به نکاتی که بیان شد، در پاسخ به سؤالات‌تان می‌گوییم:

اوّلاً: ازدواج یک نیاز برای زن و مرد است که علاوه بر جنبه نیاز جنسی، نیازهای روحی، عاطفی و حتى معنوی انسان‌ها را برآورده می‌سازد.

ثانیاً: این مسئله در اسلام به صورت واجب نیست که گفتید باید اجرا شود. ازدواج در اسلام یک سنّت پسندیده و ارزشمند است. تنها در صورتی واجب است که شخص بدون همسر به گناه می‌افتد. پس اگر کسی بتواند خود را از گناهان حفظ نماید، واجب نیست، اما ترک آن امر پسندیده‌ای نیست؛ زیرا چنین کسی نیازهای جنسی و عاطفی خود را سرکوب می‌نماید. اسلام چون بر اساس فطرت و نیازهای انسان شکل گرفته، تجرّد را پسندیده نمی‌داند.

ثالثاٌ: کسی می تواند ازدواج کند، اما صاحب فرزند نشود. البته این مسئله باید با توافق همسر باشد، اما این که برای بچه‌دار شدن باید رابطه جنسی باشد، نظام و قانون طبیعت است که نه تنها در انسان‌ها، بلکه در مورد حیوانات نیز این قانون جریان دارد اما این که حتماً در شب اوّل ازدواج باید باشد، چنین چیزی در دین اسلام نیامده است و ضرورتی ندارد.

چه بسا زن در شب اوّل ازدواج در ایام عادت باشد که از نظر اسلام مقاربت در ایام عادت حرام بوده و کفاره دارد.

اما این که در برخی فرهنگ‌ها یا مناطق عادت شده که شب زفاف شب اوّل ازدواج باشد، مسئله‌ای جداگانه است. چه بسا برخی از آداب و رسوم در شب اوّل اجرا می‌شود که از نظر اسلام پسندیده نیست و مورد تأیید عقل هم نمی‌باشد. بنابر این این قضایا را باید از اصل ازدواج و نظر اسلام در مورد آن جدا کرد.

حال با توجه به توضیحاتی که ارائه شد، نیازی نیست که بگوییم شما چه کنید یا نکنید و آیا مشکلی خواهید داشت یا نه. در هر حال هر انسانی به خود و نیازهای درونی خود آگاه‌تر است. اگر در پی زندگی بدون سختی و مشقت در دنیا باشیم، به قول خواجه حافظ شیراز: خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی.

در عین حال چیزهایی لذت بخش در زندگی و خوشبختی در دنیا، در سایه تلاش‌ها و تحمل سختی‌ها به دست می‌آید. چه بسا می‌توان گفت که هر چه سختی بیشتر باشد، کامیابی و موفقیت پس از سختی‌ها نیز لذت ‌بخش‌تر است.


محمدرضا بهروز :: 85/7/12:: 4:6 عصر

ملاک ها و خصوصیات و صفاتى که در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود دو نوع هستند:

1_ آن هایى که رکن و اساس اند و براى زندگى سعادتمندانه حتماً لازمند.

2_ آن هایى که شرط کمال هستند و براى بهتر شدن زندگى لازم است.

معیارها:

1_ دین داری: متدین بودن یعنى پاى بندى کامل به اسلام و عمل کردن به آن. پیامبر (ص) فرمود: « علیک بذات الدّین؛[1] بر تو باد که همسر دین دار بگیری».

نیز فرمود: «کسى که با زنى به خاطر ثروتش ازدواج کند خداوند او را به حال خودش وا مى گذارد و کسى که به خاطر زیبایى با او ازدواج کند در او امور ناخوشایند خواهد دید و کسى که به خاطر دین و ایمانش با او ازدواج کند خداوند همة آن امتیازات را برایش فراهم خواهد کرد».[2]

2_ اخلاق نیک: پیامبر(ص) فرمود: «با کسى که اخلاق و دینش مورد پسند باشد ازدواج کنید و اگر چنین نکنید فتنه و فساد به وجود خواهد آمد».[3]

همسر بد اخلاق، زندگى را با تلخ کامى همراه مى سازد یا دچار طلاق و جدایى مى شود.

3_ شرافت خانوادگی: پیامبر(ص) فرمود: «تزوّجوا فى الحجر الصالح فإنّ العرق دسّاس؛ از دامن و خانوادة شایسته ازدواج کنید زیرا نطفه و روحیات در فرزندان تأثیر مى گذارد».

4_ سلامت روح و جسم: بدیهى است که انسان بیمار براى زندگى تلخ کامى به همراه دارد. البته بعضى از بیمارى هاى جسمى و روانى اهمیّت چندانى ندارند ولى خواه نا خواه در زندگى تأثیر دارد.

5_ همتایى و سنخیّت: حساس ترین موضوع در انتخاب همسر،‌ تناسب و سنخیت و همتایى زوجین است. زن و مرد هر چه با هم تناسب و هماهنگى بیشترى داشته باشند تنش ها و اختلافات کمتر خواهد بود.

البته هماهنگی، تناسب صددرصد امکان ندارد زیرا هر انسانى داراى روح، اخلاق، تربیت خانوادگی، محیط و خانوادة مخصوص خود است و با دیگرى فرق دارد امّا باید کوشش شود فاصله کمتر باشد. همتایى دختر و پسر در دین داری، فرهنگ و فکر،‌ اخلاق،‌ تحصیلات علمی، سنّ و سال و وضعیت مالى نقش اساسى در زندگى بهتر دارد.

در انتخاب همسر دقت و تحقیق لازم است امّا وسواس و کنکاش بیش از اندازه مطلوب نیست.

--------------------------------------------------------------------------------

 [1] على اکبر مظاهری، جوانان و انتخاب همسر، ص 107، به نقل از وسائل، ج 14، ص 30.

[2] همان، ص 108، به نقل از همان، ص 31.

[3] همان، ص 112، به نقل از همان، ص 51.


محمدرضا بهروز :: 85/7/12:: 4:5 عصر

در مورد اصطلاح وحدت در کثرت باید گفت: اصطلاحى فلسفى و عرفانى است که مباحث بسیارى در آن صورت گرفته است.
بنابر عیقده ملا صدرا (از فیلسوفان بزرگ جهان اسلام) همه موجودات عالم هستى، در عین تکثر، وحدتى درون خود دارند و آن وحدت بر اساس اصالت وجود است. موجودات مختلف، مراتب گوناگون یک هستى و وجودند و اختلاف موجودات به بودن آن‏ها در مرتبه خاصى از عالم هستى است، یعنى اختلاف موجودات به اشتراک آن‏ها است. اختلاف آن‏ها در اصل وجود و هستى و اشتراک شان نیز در همان حقیقت وجود است.
و تمایز و جدایى یک موجود از موجود دیگر به این است که چه مقدار از وجود و هستى بهره‏مند است.
بر این اساس نظام توحیدى جهان نیز معنا مى‏یابد، هیچ یک از موجودات هستى متباین و جداى از ذات بارى تعالى نیستند و در عین حال، متفاوت با او هستند، و این فرایند یادآورى فرمایش امیرالمؤمنان (ع) در خطبه اوّل نهج البلاغه (خطبه توحید و اخلاص) است که خداوند با هر موجودى است، نه این که ممزوج با آن‏ها باشد، وجداى از هر موجودى است، نه این که مباین و مفارق با آن باشد.
اگر مقصود از وحدت و کثرت، همان باشد که بیان شد، ارتباط خاصى با موضوع ازدواج و در کنار هم بودن زن و مرد و آرامش بخشى (که در قرآن به آن اشاره شده) به نظر نمى‏رسد.
پ، سکون و آرامش (که در سوره روم بیان شده است: »از نشانه‏هاى خدا این است که همسرانى از جنس خودتان آفرید تا در کنار آن‏ها آرامش یابید« (1) از چندین منظر قابل بررسى است:
اوّلا آرامش به گونه کلى و مطلق بیان شده است، یعنى این نوع سکون و آرامش براى هر یکى از مردان و زنانى که به ازدواج روى مى‏آورند و با جنس مخالف تشکیل خانواده دهند، وجود دارد، چه ازدواج مسلمان باشد یا غیر مسلمان و بنابر این دلیلى وجود ندارد که آیه را براى مسلمانان یا کسانى که به طریق اسلامى ازدواج کرده‏اند، تخصیص دهیم.
دوم: مسئله سکون و آرامش با آن چه در برخى دیگر از آیات الهى به نام آرامش قلب و اطمینان بیان شده (که با ذکر و یاد خداوند حاصل مى‏شود) متفاوت است.
هر یک از زن و مرد با نقصى و نیازى که به طرف مقابل دارند و تنها در صورتى به سکون مى‏رسند که ازدواج محقق شود. در غیر این صورت هیچ گاه نقص و نیاز بر طرف نخواهد شد، نیز فشارى که از ناحیه نیاز جسمی و روحى احساس مى‏کنند، بر طرف نشده و آن‏ها را دچار تشویش و اضطراب مى‏کند، تنها در صورت به هم پیوستن زوجین و بر طرف نمودن نیاز جسمى و روانى همدیگر است که به آرامش دست مى‏یابند، خواه مؤمن باشند یا کافر.
عقیده ربطى به ازدواج اسلامى و غیر اسلامى ندارد. اما از نگاه دیگر تهها با یاد خداوند است که انسان به آرامش برتر و اطمینان قلب دست مى‏یابد به این اساس ازدواج بر مبناى دینى و اسلامى معنایى دیگرى مى‏یابد. در این نگاه ازدواج صرفاً ارضاى غریزه جنسى نیست، انسان مى‏تواند در این جا از نیاز خود به جنس مقابل، متوجه نیازمندى خویش شده و از دام خود خواهی و خودپرستى نجات یابد و در قدم بالاتر متوجه موجود بى نیاز مطلق شود، یعنى کسى که انسان را موجود نیازمند قرار داد تا مغرور به خویشتن نشود، انسانى که نیازمند به موجودى مانند خود است و تنها در وصال و رسیدن به او مى‏تواند، به سکون و آرامش دست یابد، چگونه به موجود بى نیاز مطلق که همه چیز از او است، نیازمند نباشد؟! در این منظر که ذکر و یاد خدا را به همراه دارد، به آرامش برترین یعنى اطمینان قلب دست مى‏یابد. سکون و آرامش در ازدواج از نگاهى دیگر نیز قابل بررسى است.
از آن جا که نیاز جنسى یکى از قوى‏ترین نیازهاى انسان است، مى‏توان با ازدواج موفق این غریزه سرکش را مهار و کنترل کرد، اگر انسان ازدواج نکند، دچار تشویش خاطر مى‏شود، در نتیجه تعادل رفتارى خود را از دست خواهد داد، نتیجه عدم تعادل، اضطراب و نبود آرامش است یکى از مهم‏ترین عوامل ناآرامى در جوان، نداشتن همسر است. وجود همسر سازگار مهم‏ترین عامل آرامش بخش است، البته براى کاهش و فرو نشاندن شهوات راه هایى وجود دارد، از جمله روزه گرفتن و پرهیز از غذاهاى مقوى و شهوت انگیز، ولى این راه‏ها موقتى است و انسان را به آرمش کامل نمى‏رسانند هم چنین تنها ارضاى شهوت به انسان آرامش نمى‏بخشد، بلکه همسر نوعى دوست و همدم است، پس آرامش بخشى او چند برابر و دو سویه است. (2)
راز دیگر آرام بخشى ازدواج در این است که موجب تقویت جنبه‏هاى روحى و روانى است، بهبود وضع روحى و روانى به آرامش فرد منجر مى‏شود. آرامش بخشى همسر در روان‏شناسى و تجربه به اثبات رسیده است، ساپنیگتون مى‏گوید: افراد متأهل از لحاظ روانى و جسمانى نسبت به افراد مجرد کارکرد بهترى دارند، احتمالاً به خاطر حمایت دوجانبه‏اى که در ازدواج به چشم مى‏خورد. (3) محیط گرم و روح افزاى خانواده، امنیت خاطر افراد را بیشتر مى‏کند و تکیه گاه مطمئنى براى ایجاد آرامش خواهد بود. نکته دیگر آن است که ازدواج موفق، ایجاد دوستى و رابطه عمیق عاطفى بین زن و شوهر است. هر انسانى در طول زندگى خود به همدم و همراز و محرم اسرار نیازمند است، محرمى که بتواند نزدیک فرد بوده و در طول زندگى همراهى اش کند و هنگام اضطراب و گرفتارى‏ها آرامش بخش او باشد. این مهم فقط از ناحیه همسرى مهربان و دلسوز تامین مى‏شود، اگر چه دوستان نیز مى‏توانند چنین اثرى را داشته باشند، اما همسر فداکار نزدیک‏ترین فرد به انسان است. نمونه چنین ایثارگرى‏ها را فقط میان زن و شوهر مى‏توان دید. همچنین مردان به طور مستقیم در جامعه با ناملایمات کارى و مشاغل سخت روبرو هستند، از این جهت مى‏طلبد هنگام بازگشت به خانه با کانون گرم و عاطفه‏مندى روبرو شوند که بیش از هر چیزى آرامش بخش باشد، نیاز به امنیت خاطر، احتیاج به معاشرت، نیاز به درد دل، به تشویق و تمجید نیز مقبولیت و جلب توجه، نیاز به محبت، اگر به درستى و به موقع ارضا نشوند و از جاده اعتدال خارج گردند، (افراط و تفریط) زیان‏هاى فراوانى را در زندگى فردى و اجتماعى پدید مى‏آورند، محبت کردن و محبت دیدن، تعادل روانى زن و مرد را فراهم مى‏سازد.
نکته آخر: ازدواج منشأ حفظ و نگه دارى شخص از انحرافات و بزهکارى‏هایى است که مى‏توان در دوران عزبگى به سراغ او آید. زندگى در حال تجرد با خطرات ناخواسته‏اى همراه مى‏شود. کشیده شدن به سمت انحرافات اخلاقى، نتیجه مجرد زیستن است، زیرا مجرد چون آرامش نخواهد داشت هیچ گونه مسئولیتى را نسبت به خود و دیگران احساس نخواهد کرد، همین مسئله موجب مى‏شود فعالیت و انرژى خود را در مسائل انحرافى صرف کند، به همین دلیل است که پیامبر گرامى (ص) فرمود: «عزب‏ها (افراد مجرد) برادران شیاطین هستند». (4)
نقش آرامش بخشى ازدواج که در یک کلمه »لتسکنوا«(سوره روم آیه 21) آورده شده است، در عمل دیده مى‏شود، متأهلان کمتر به ناسازگارى‏هاى اجتماعى و بیمارى‏هاى روانى، از جمله خودکشى و انحرافات جنسى دچارند، در صورتى که بین مجردان فراوان‏تر است. (5) خواهر محترم! بحث در این باره فراوان و پاسخ گسترده به مجال بیشترى نیاز دارد، ولى منابع مختلفى در این زمینه وجود دارد که به بعضى از آن اشاره مى‏شود:
1 - ازدواج، دکتر پاک نژاد.
2 - اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، (ج 2)، نوشته دکتر پاک نژاد
3 - بهداشت ازدواج، دکتر صفدر صانعى
4 - همسران برتر، دکتر غلام رضا افروز
5ـ جوان و آرامش روان به کوشش علی نقی فقیهی.
پی نوشت ها:
1 - روم (30) آیه 21.
2 - جوان و آرامش روان، به کوشش على نقى فقیهى، ص 135.
3 - همان، ص 136.
4 – بحارالانوار، ج 100، ص 221.
5 - شهید پاک نژاد، اولین دا نشگاه و آخرین پیامبر، ج21، ص 79.


محمدرضا بهروز :: 85/7/12:: 4:3 عصر

دانشمندان و پژوهشگران امر تربیت، بهترین و مؤثرترین راهکار وصول به هدف‏هاى مطلوب تربیتى، به خصوص در امر تربیت کودکان را پنج چیز مى‏دانند:
أ) استفاده از روش الگویى یا آموزش رفتارى به جاى گفتارى‏
ب) تقویت روحیه برترگرایى یا کمال طلبى‏
ج) تشویق و تمجید
د) استفاده از مکان‏هاى مقدس و شعایر مذهبى‏
ه") استفاده از طبیعت در بیدار سازى حس مذهبى‏
1) روش الگویى:
روش الگویى بهترین، مؤثرترین و طبیعى‏ترین وسیله براى انتقال ارزش‏هاى اخلاقى و فرهنگى در خانواده است. باید به جاى گفتار و پند و نصیحت، با رفتار و عمل خویش آموزش دهیم و جوّ خانه را چنان کنیم که زندگى در آن فضاى تربیتى به تربیت فرزندان کمک کند. چون فرزندان بسان درختانى هستند که در آب و خاک خانه رشد مى‏کنند و معمولاً متناسب با همان آب و خاک میوه مى‏دهند.
تقلید والدین به نماز اول وقت، انجام عبادت در مکان مشخص و ثابتى در منزل، استفاده از سجّاده، پوشیدن لباس نظیف و معطر، باعث قداست و معنویت بیشتر عبادت و جذب و گرایش فرزندان به این فریضه الهى مى‏گردد.
ب) معرفى الگوهاى برتر و تقویت روحیه برترگرایى:
یکى از ویژگى‏هاى فطرى و امیال درونى انسان «روحیه برترگرایى» و یا «کمال‏طلبى و جمال گرایى» است. انسان بههر کارى، شغلى، علمى و مقصدى و حتى بازى علاقه داشته باشد به «برترین‏ها و قرمانان» آن گرایش و علاقه دارد. با استفاده از ادبایت کودکانه انسان هایى را که «عبادت» و علاقه به نماز و فرهنگ آن، باعث جاودانگى نان درتاریخ بشریت و محبوبیت آنها نزد خدا و انسان‏هاى شریف شده است. معرفى کنید.
ج) تشویق:
جهت خوشایندسازى دین و مفاهیم و رفتارهاى دینى باید از ابزارهاى مختلف تشویق کلامى و غیر کلامى به خوص در نظار دیگران بهره جست.
د) استفاده از مکان‏هاى مقدس:
بردن کودک به مساجد و مجالس جشن مذهبى و عزادارى و شنیدن صداى قرآن با صوت دلنشین، و دیدن اقامه نماز بزرگ ترها و مشاهده زمزمه‏هاى عاشقانه انسان‏ها در تلطیف روح کودکان مؤثر است.
ه") استفاده از طبیعت در بیدارى حس مذهبى کودک:
طبیعت سرشار از زیبایى‏ها و پاکى‏ها است. هر قدر افراد، از جامعه آلوده فاصله بگیرند و به همان نسبت به مشاهده داشت و بیابان و دامن طبیعت نزدیک شوند، به صفا و پاکى فطرت نزدیک مى‏شوند. آنان با نگاه کردن به ستارگان و ماه و مهتاب و کوه‏ها و صخره‏ها و آبشارها و جویبارها و حیوانات زیبا همانند پرندگان و ماهیان دریا، ضمن دیدن و آشنا شدن با نشانه‏ها و نعمت‏هاى الهى، و پیدا کردن نشاط و سرور روحى و دست یافتن به لذت‏هاى طبیعى، از غفلت‏ها و آلودگى هایى که جامعه امروزى براى کودکان و نوجوانان و جوانان فراهم کرده است، دور مى‏مانند، در نتیجه فطرت خدا جویى آنان در مسیر طبیعى رشد پیدا مى‏کند و با یکد تلنگر و اشاره مى‏توان آنان را به نماز و عبادت و تسبیح موجودات جهان براساس «یسبح للّه ما فى السموات و الارض» آشنا و مأنوس کرد.
بازنگرى در برخى مؤلفه‏هاى ذکر شده‏
والدین به خصوص مادران زیادى گله‏هاى خود را از فرزندان‏شان این گونه بیان مى‏کنند: کودکان ما قبل از این که به سن بلوغ برسند، در انجام فرائض دینى از ما پیشى مى‏گیرند، ولى وقتى به سن تکلیف مى‏رسند، در انجام فرائض دینى دچار سستى شده و در مواردى از انجام آن خوددارى مى‏کنند. وقتى بزرگترها از آنان مى‏پرسند که آیا نماز خود را خوانده‏اید، متوسل به دروغ شده، مى‏گویند خوانده‏ایم.
برخى به این عقیده‏اند که اگر کودکان، پدران و مادران خود را الگو قرار بدهند و بزرگ‏ترها همه در انجام وظایف دینى اهتمام و مراقبت کافى داشته باشند، خود به خود کودکان از آنان تبعیت خواهند کرد.
اما باید اعتراف کرد در خانواده‏هایى که پدران و مادران با اهتمام و دقت، در اول وقت به نماز مى‏پردازند نیز این مشکل وجود دارد.
بررسى‏ها نشان مى‏دهد که در چنین مواردى مقصر اصلى والدین و خانواده‏اند، زیرا آن چه را به فرزندان خویش آموخته‏اند، شکل ظاهرى نماز خواندن بوده است.
بدیهى است در دوره کودکى، اساس یادگیرى کودکان بر پایه تقلید است.
کودکان در دوران کودکى، حرکات پدران و مادران خود را تقلید مى‏کنند و انجام مى‏دهند و والدین گمان مى‏کنند آن‏ها با علاقه و عشق به خواندن نماز مى‏پردازند. البته ممکن است با عشق و علاقه عبادت کنند اما عشقى احساسى، عاطفى و بر پایه تقلید، نه مبتنى بر معرفت و آگاهى. طبیعى است وقتى کودک دوره تقلید را پشت سر مى‏گذارد و در سنین بلوغ به تفکر و اندیشه مى‏پردازد، همه امورى را که قبلاً براساس تقلید انجام داده، یکى پس از دیگرى رها مى‏سازد. پدر و مادر ناگهان احساس مى‏کنند که کودک نماز خواندن دیروز، امروز از تمام خواندن خوددارى مى‏کند. علت آن است که پدران و مادران به جاى بیدار ساختن ح دینى و مذهبى در کودکان، به عقل تقلیدى فرزندان خود دلشاد گشته و باور کرده بودند وظیفه خود را انجام داده‏اند.
بدیهى است اگر فریضه نماز در دوره کودکى براساس «بیدار حسى دینى» انجام شده باشد، کودک هرگز خواندن آن را ترک نمى‏کنند.(1)
بنابراین اگر چه روش‏هاى الگویى و تقلیدى و تشویقى در بُرهه‏اى از زمان مفید و مؤثر است، اما همیشه کارساز نیست، بلکه باید در عرض یا طول آن‏ها (به تناسب استعدادهاى متفاوت بچه‏ها) و از راه بیان حکمت‏ها و هدف‏هاى آفرینش و عبادت‏ها با رعایت ادبیات کودکانه، حس دینى و مذهبى آنان را بیدار و آگاه ساخت.
پى‏نوشت‏ها:
1 - مجید رشید
پور، ماهنامه پیوند، ش 267، ص 23.


   1   2      >

 

 

پاسخگویی زنده

 

 

لوگوی دوستان


 

 

لینک دوستان

 

 

 

 

:: آرشیو ::

:: کل بازدید ها ::

139928

 

::بازدید امروز ::

1

تیر1385
مهر 1385
اسفند 85
بهار 1386
پاییز 1385

::جستجوی وبلاگ::

 

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

::اشتراک::

 

 

::وضعیت من در یاهو::